پانته آپانته آ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

هدیه خدای مهربون به زندگی ما

آغاز هفته 35

سلام گلم خوبی عزیز دلم؟؟؟؟ یه راست برم سراغ جریانات امروز..... امروز با مامان جونی رفتیم دکتر ،آخه بابایی این سری می خواد بیاد و تا اومدن شما پیش ما بمونه همه چیز خوب بود خانم دکتر یه کوچولو صدای قلبتو دیر شنید اما بالاخره شنید امروز مطب خیلی شلوغ بود خیلی طول کشید تا نوبتمون بشه و شما هم که عادت به نشستن مامانی نداری کلی خسته شده بودی امروز دوباره برای هزارمین بار خدای مهربون رو به خاطر داشتنت شکر کردم و به داشتنت بالیدم راستی یه خانم دیگه هم بود که سن دخملش به اندازه شما بود و تقریبا با هم به دنیا میان امروز به اون وقت بیمارستان داد اما من باید 2 هفته دیگه برم سونو تا ببینیم شرایط شما برای دنیا اومدن خوب شده یا ن...
29 مهر 1391

ثانیه ثانیه تا پایان سفر تو دلی فرشته بهشتی!!!

سلام گلی خانمی خوبی عزیزم؟؟؟؟ مامانم خوبه اما از خوابیدن خسته است دلش دیگه خیلی گرفته از بس که روزا رو شمرده اما فکر کنم دیگه آخراشه همش 3 هفته مونده البته این بستگی داره به نظر خانم دکتر یکی دو روزی میشه دیگه شیطونی هاتو خیلی خوب حس نمی کنم انگاری جا نداری برای ورجه وورجه اما من نگرانتم همش یه چیز شیرین می خورم و به پهلوی  چپ می خوابم بلکه با پاهای کوچیکت پوست شکممو قلقلک بدی اما انگاری شما شما تنبل خانم شدی ها همش همه برای شما دعا می کنن که سالم و سرحال باشی وقتی دلم می گیره با خدا حرف می زنم می گم خدایا تنها امید من برای تلاش برای زندگی این دختر کوچولوی بهشتیه می دونم برای بابایی هم همین جوریه در پناه خودت...
27 مهر 1391

آغاز هفته 33

سلام قشنگ مامان خوبی خانمی؟؟؟ خوبی عشقم؟؟؟ نگفتم خوب داری بزرگ میشی امروز با بابا حمید رفتیم سونو وزنت 1990 گرم بود و قدت 45 سانت !!! بابایی میگه قدت بلنده چون از اولش قدت نسبت به سنت بلند تر بوده حداقل 2 سانت منم از اینکه سالم و سر حال بودی کلی خوشحال شدم امروز خیلی دلم می خواست انگشتای دستاتو ببینم ولی آقا دکتره گفت چون سونوگرافی معمولیه نمی تونم بیشتر از این نشونت بدم راستی خوشت میاد مامانی رو قلقک بدی ؟؟؟؟ هر شب دستته یا پای کوچولوته هی می کشی به پوست شکمم منم کلی حال می کنم راستی اون شبی که فهمیده بودی بابایی می خواد بیاد پیشمون خیلی شیطون شده بودی تا وقتی بابایی اومد هی وول می خوردی بابایی هم تا...
16 مهر 1391

امشب دلم گرفته!!!

سلام دختر قشنگم خوبی عزیز دل مامان؟؟؟؟ امشب دلم گرفته که این پست رو برات می زارم خیلی آرزوی داشتنت رو داشتم و دارم ولی این روزا روزای سختی از نظر اقتصادیه من خیلی آرزوها برای اومدنت داشتم و دلم می خواست از نظر امکانات بهترین شرایط رو برات آماده کنم نه اینکه الان اون شرایط رو ندارم ولی اون چیزی هم نیست که همیشه آرزوش رو داشتم   هر روز اخبار رو گوش می کنم می بینم همه چیز گرون شده مردم نمی تونن خرید کنن و زندگی ها هم سخت شده با خودم می گم دخمل من که این همه سختی کشیده تا اومده پیشم یعنی روزای اول تولدش دنیا رو باید این شکلی ببینه؟؟؟؟   بعدش خدا رو شکر می کنم که خدا گنج با ارزشی مثل شما رو بهم داد و افسوس می خورم که مبا...
13 مهر 1391

آغاز هفته 32

سلام دخملی شیطونم این روزا حسابی داری بزرگ میشی از تکونای محکم وقویت معلومه از این ماه دیگه 2 هفته یکبار باید برم پیش خانم دکتر ، از وضعیتت خیلی راضی بودن و وقتی گفتم خیلی شیطونی !!!! خانم دکتر گفت : هر چی شیطون تر بهتر من عاشق بچه های شیطونم اگه بدونی بابایی چقدر قربون صدقه ات میره وقتی حرکتت رو زیر دستاش حس می کنه هی میگه: ججوووونم .....(مامانی هم کلی حال می کنه) از ماه دیگه قراره بابایی مدام پیش ما باشه و من به خاطر اینکه می خوام دیگه ببینمت کلی هیجان دارم سختی های زیادی رو تحمل کردی تا به اینجا رسیدی این یه ذره باقی مونده رو هم قوی بمون و قوی تر باش بهت افتخار می کنم   راستی یکی از بهترین و ص...
7 مهر 1391
1